کلوپ مسخره بازی کلوپ مسخره بازی
| ||
|
یکی از چیزایی که خیلی تغییر کرده ادبیاته. مثلا:
این بچه هایی که الان شلوغ میکنن بهشون میگن ” بیش فعال ” ! ولی زمانی که ما بچه بودیم و شلوغ میکردیم بهمون میگفتن کره خر نره خر و امثال اینا! ادبیات خیییلی تغیر کرده ها ولی من به ادبیات گزشته اعتقاد دارم دلیل: ما به همون خر بودیمو خر موندیم ولی این بچه بز بار اومدن برا همینه که نراشون شلوارشونو نمیتونن بکش بالا و اوغ ملتو در میارن ماده هاشونم نگم که بهتره لایک یادت نره:)) مجری : کجا بودی پسر عمه؟ پسرعمه: رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم دیگه! مجری: کتابخونه بودی یا استخر؟ پسرعمه: کتابخونه مجری: پس چرا مایو پاته؟ پسرعمه: آخه میخواستم غرق درس خوندن شم! مجری: میدونی وقتی دروغ میگی دماغت دراز میشه؟ پسرعمه: فدای سرت،خواستم برم دانشگاه عملش میکنم! مجری: ینی پینوکیو آخرش آدم شد تو نشدی! پسرعمه: اون یه فرشته مهربون پیشش بود انگیزه داشت، من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگی میکنم، همینی که هستم هم از سرتون زیاده! لایک یادت نره:))مجری: فامیل دور اون چیه دست بچته؟ فامیل: قشنگه آقای مجری؟ من واسش خریدم،اسمش خیلی سخته درست نفهمیدم تملت،تمبلت،...
مجری: آخه بچه انقدری تبلت چمیدونه چیه؟ بچه داری چیکار میکنی؟
بچه: دارم پرینازو ادد میکنم!
مجری: فامیل این بچه الآن باید بره بیرون بازی کنه،فعالیت جسمی داشته باشه،این چیزا به دردش نمیخوره
فامیل: آقای مجری الآن دیگه عصر ارتباطاته...این کارایی که شما میگین
مال صبح ارتباطات بود،دیگه خیلی میخواست دیر باشه دو و نیم سه بعد از ظهر!
(یهو بچه میزنه زیر گریه)
فامیل: بابایی چرا گریه میکنی؟
بچه: پریناز تو ریلیشنشیپه! لایک یادت نره:)) ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻮﻕِﺩﻳﭙﻠﻤشو ﺗﻮ ﺭﺷﺘﻪ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺍﻫﻠﻲ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﻏﻴﺮﺍﻧﺘﻔﺎﻋﻲ ﻭ ﻏﻴﺮﺣﻀﻮﺭﻱ ﺗﻮ ﻗﺮﻳﻪﻱ ﻣﺴﻠﻢﺁﺑﺎﺩ ﺍﺯ ﺗﻮﺍﺑﻊ ﻳﺎﻗﻮﺕﺷﻬﺮ ﺳﻔﻠﻲ ﻣَﻤَﺴﻨﻲ ﺑﻪﺯﻭﺭ ﺳﻪ ﺗﺮﻡ ﻣﺸﺮﻭﻃﻲ ﻭﺩﻭ ﺟﻠﺴﻪ ﺗﺸﮑﻴﻞﺷﻮﺭﺍ ﻭﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻣﺴﺠﺪﺷﻮﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ(ﻧﻔﺴﻢ ﮔﺮﻓﺖ) ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﻴﮕﻪ: ﺍﺯﺍﻳﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺑﺎﻳﺪﺭﻓﺖ ،ﺳﻘﻒ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭﺍﺳﻪﻣﻦﮐﻮﺗﺎﺱ! ﺧﻮﺏ ﻛﻴﻠﻴﭙﺲتو ﺑﺮﺩﺍﺭ ذلیل مرده....!! لایک یادت نره:))دیروز تو تهران میخاستن ی زنو سنگسار کنن... ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺨﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻧﻴﺪ
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻦ ﯼ ﺣﮑﻤﻮ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻦ
ﺳﻨﮕﺴﺎﺭ ﻱ ﺯﻥ
ﺧﻴﻠﻲ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ ﺑﻮﺩ
ﺯﻥ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﭼﺎﻟﻪ ﻭ ﺗﺎﺳﻴﻨﻪ ﺯﻳﺮﺧﺎﮎ ﺑﻮﺩ
ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺒﺨﺸﺘﺶ،ﺍﻣﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﭘﺮ ﺳﻨﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩﺀ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻗﺎﺿﻲ
ﻣﻴﮕﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﻱ،ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﭼﻲ ﺑﺮﺍﺕ ﮐﻢ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ؟
ﺯﻧﻪ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺁﺧﻪ ﺍﻭﻥ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺘﻢ
ﺩﺍﺷﺖ،ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺑﻮﺩ،ﺍﻳﻨﻮ ﺑﻔﻬﻢ
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺩﺍﺩ : ﻣﻴﺰﺩ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻧﺒﻮﺩﻡ
ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﮐﻲ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﮐﺎﺭ ﻣﻴﮑﺮﺩﻡ
ﻫﻤﺶ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮﻥ ﺑﻮﺩ .
ﺧﻴﻠﻲ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺑﻮﺩ
ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺩ ﻣﻴﮕﻔﺖ : ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻮﺱ ﺑﻮﺩ ﻫﻤﻴﻦ
ﺯﻧﻪ ﺩﺍﺩ ﻣﻴﺰﺩ : ﻣﻦ . ﻥ ..ﻥ . ﻥ
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻻﺩﻳﺪﻱ ﻫﻴﭽﮑﺲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﺯﻧﻪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﺑﺨﺎﻃﺮﺩﺧﺘﺮﻣﻮﻥ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ
ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻴﮑﻨﻢ
ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺍﺩﻣﻴﺰﺩﻥ ﺑﺒﺨﺸﺶ ﺑﺒﺨﺶ
ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﻣﻴﮕﻔﺘﻦ ﺑﮑﺸﺶ ﺑﮑﺶ
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎﻱ ﻗﺎﺿﻲ ﺣﮑﻤﻮ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻴﺪ
ﻗﺎﺿﻲ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮐﺮﺩﻭ ﮔﻔﺖ ﻭﺻﻴﺘﻲ ﻧﺪﺍﺭﻱ؟
ﺯﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺰﺍﺭﻳﺪ ﺑﺮﺍ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭﺑﭽﻤﻮ ﺷﻴﺮ ﺑﺪﻡ
ﯼ ﺑﭽﻪ 20 ﻣﺎﻫﻪ،ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺗﻮﺑﻐﻞ ﻣﺎﺩﺭﺵ
ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮐﺎﺭﮐﺮﺩﻥ ﺷﻴﺮﻧﺨﻮﺭﺩ
ﺗﺎﺑﭽﻪ ﺭﻭﺟﺪﺍﻣﻴﮑﺮﺩﻥ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺷﻴﺮﺷﻴﺮ
ﭘﺪﺭﺵ ﺍﻭﻣﺪﺟﻠﻮﮔﺮﻓﺘﺶ ﻭﮔﻔﺖ ﭘﺲ
ﭼﺮﺍﺷﻴﺮﻧﻤﻴﺨﻮﺭﻱ؟
. ادمه مطلب
ادامه مطلب در راستای ایجاد آرم ننگین PEPSI که گفته میشه مخفف واژه Pay Each Penny Save Israel یعنی پرداخت هر پنی ذخیره اسراییل است ، خون شرکت های ایرانی به جوش آمده و معانی پنهان اسامی تجاری خود را آشکار کردند تا جواب دندان شکنی به شرکت پپسی داده باشن : پفک نمکی = پایمردی فلسطین، کابوس ناگوار ملت کینه توز یهودی...
تک ماکارون = تکنولوژی کشور متجاوز اسرائیل کارامدتر از راه ولایت نیست...
شادنوش = شکست اسراییل دربرابر نیروی ولایتمدار شیعیان...
داماش = دندان اسراییلو مردم ایران شکستند!!!!!
کاله = کشور اسرائیلو له میکنیم !!!!
پگاه = پاشو گمشو اسرائیل هرجایی!!!
بن ساله = بنیامین نتانیاهو، سگ اسرائیلی لندهور
دامداران = دهن این مردم دهاتی اسرائیل را، استغفرا... نزار دهنم باز شه ﺳﻪ ﺗﺎ ﺯﻥ ﻣﻴﺮﺳﻦ ﺑﻪ ﻳﻪ ﺭﻭﺩﺧﻮﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﻭ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻣﻴﮕﻴﺮﻥ ﺭﺩ ﺑﺸﻦ ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺶ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﻗﻮﻱ ﻣﻴﺪﻩ ﻭ ﺯﻧﻪ ﺭﺩ ﻣﻴﺸﻪ ﻭﻟﻲ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺗﺎ ﻣﺮﺯ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﻣﻴﺮﻩ ﺩﻭﻣﻲ ﻣﻴﮕﻪ : ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻗﺪﺭﺗﻮ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻳﻪ ﻗﺎﻳﻖ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺭﺩ ﺷﻢ .ﺑﻮﻭﻭﻡ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺵ ﻣﻴﺰﺍﺭﻩ ﻭ ﺯﻥ ﺭﺩ ﻣﻴﺸﻪ ﻭﻟﻲ ﺍﻳﻨﻢ ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﺗﺎ ﺳﻮﻣﻲ ﻣﻴﮕﻪ : ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﻮﺵ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺭﺩﺷﻢ . بوﻭﻭﻭﻭﻡ ﺧﺪﺍ ﺍﻭﻧﻮ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﻳﻪ ﻣﺮﺩ ﻣﻴﻜﻨﻪ , ﻃﺮﻑ ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻧﻘﺸﻪ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻣﻴﺮﻩ ﺻﺪ ﻣﺘﺮ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﭘﻞ ﺭﺩ ﻣﻴﺸﻪ،، لایک یادت نره:)) در شهري در آمريكا، آرايشگري زندگي ميكرد كه سالها بچهدار نميشد.او نذر كرد كه اگر بچهدار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان اصلاح كند. بالاخره خدا خواست و او بچهدار شد! روز اول يك شيريني فروش ايتاليائي وارد مغازه شد. پس ازپايان كار، هنگاميكه قناد خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازهاش را باز كند، يك جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر از طرف قناد دم در بود. روز دوم يك گل فروش هلندي به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند، آرايشگرماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازهاش راباز كند، يك دسته گل بزرگ و يك كارت تبريك و تشكر از طرف گل فروش دم در بود. روز سوم يك مهندس ايراني به او مراجعه كرد. در پايان آرايشگرماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد. حدس بزنيد فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازهاش را باز كند، با چه منظرهاي روبروشد؟ فكركنيد. . برید ادمه مطلب لایک یادت نره:))ادامه مطلب پدرم همیشه میگوید “این خارجیها که بیخودی خارجی نشدهاند، خیلی
کارشان درست بوده که گذاشتند برن خارج”
البته من هم میخواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم
و بعد به خارج بروم.. ایران با خارج خیلی فرغ دارد.
خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج میدانم.
تازه دایی دختر عمه پسر همسایهمان در آمریکا زندگی میکند.
برای همین هم پسر همسایهمان آمریکا را مثل کف دستش میشناسد.
اومیگوید “در خارج آدمهای قوی کشور را اداره میکنند”
مثلن همین “آرنولد” که رعیس کالیفرنیا شده است. ما خودمان در یک فیلم
دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد… البته آن
قسمتهای بیتربیتی فیلم را ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است،
بازو دارد این هوا. اما در ایران هر آدم لاغر مردنی را
می گذارند مدیر بشود.
خارجیها خیلی پر زور هستند و همهشان بادی میل دینگ کار میکنند.
همین برجهایی که دارند نشان میدهد
که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کردهاند.
ما اصلن ماهواره نداریم. اگر هم داشته باشیم؛
فقط برنامههای علمی آن را نگاه میکنیم.
تازه من کانالهای ناجورش را قلف کردهام تا والدینم خدای
نکرده از راه به در نشوند.
در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمیشود و نخبههای علمی کشور مجبور
میشوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش میشوند.
مثلاً این “بیل گیتس” با اینکه اسم کوچکش نشان میدهد
که از یک خانواده کارگری بوده، اما تا
میفهمند که نخبه است به او خیلی بودجه میدهند
و او هم برق را اختراع میکند.
پسر همسایهمان میگوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛
شاید ما الان مجبور بودیم شبها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم.
از نظر فرهنگی ما ایرانیها خیلی بیجمبه هستیم..
ما خیلی تمبل و تنپرور هستیم
و حتی هفتهای یک روز را هم کلاً تعطیل کردهایم.
شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایهمان شنیدم
که در خارج جمعهها تعطیل نیست.
وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم.
اما حرفهای پسر همسایهمان از بی بی سی هم مهمتر است.
ما ایرانیها ضاتن آی کیون پایینی داریم.
مثلن پدرم همیشه به من میگوید “تو به خر گفتهای زکی”.
ولی خارجیها تیز هوشان هستند. پسر همسایهمان
میگفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند،
حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند.
ولی اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان میروند و آخرش
هم بلد نیستند یک جمله ساده مثل I lav u بنویسند.
واقعن جای تعسف دارد.
این بود انشای من!
********** ارسالی از meysam **********
زنی با صورت کبود رفت سراغ دکتردکتر پرسید: چی شده؟ زن گفت: دکتر، هر وقت شوهرم مست می یاد خونه، منو زیر مشت و لگد می گیره دکتر گفت هر وقت شوهرت مست اومد خونه یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن و این کار رو ادامه بده دو هفته بعد، زن با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت زن گفت: دکتر، قرقره چای سبز فوق العاده بود هر بار شوهرم مست اومد خونه من شروع کردم به قرقره کردن چای سبز وشوهرم دیگه به من کاری نداشت و الان رابطمون خيلی بهتر شده حتی اون كمتر مشروب می خوره دکتر گفت می بینی؟ اگه جلوی زبونت رو بگیری، خیلی چیزا حل می شن لایک یادت نره:))ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ یه ﺩﺧﺘﺮ ﺟﻮﺍﻥ :ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺑﺎ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻫﺮ ﻃﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﮐﻨﻪ ، ﺗﻮ ﯾﻪ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﯾﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺍﺯ ﺩﻫﻨﺶ ﭘﺮﯾﺪﮐﻪ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺷﻮ ﺗﻮﺵ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻪ ، ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﻫﻢ ﮔﯿﺮﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺘﻮ ﺑﺪﻩ ﻣﻦ ﺑﺨﻮﻧﻢ ! ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﮋﮔﺎﻥ ﻭ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻨﻪ ﯾﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺗﻘﻠﺒﯽ ﻭﺍﺳﺶ ، ﻣﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺟﻠﻮﻩ ﺩﺍﺩﻧﺸﻮ ﺩﺍﺷﺘﻢ ، 10 ﺟﻮﺭ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻭﺍﺳﺶ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﻡ ، ﭘﻮﺳﺖ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﻣﺎﻟﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺮﮔﺎﺵ ... ، ﭼﺎﯾﯽ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﺭﻭﺵ ...ﻣﮋﯼ ﻫﻢ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺧﻮﺏ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻫﻤﺶ ﻧﻮﺷﺖ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭘﺴﺮﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺘﻤﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺎﮐﻢ ﻭ ﺍﺻﻼ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﺎﺩﯾﺎﺕ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﻧﺴــــﺎﻧﯿﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﻬﻤﻪ ﻭ ... ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺪﺍﻭﻡ ﻣﺎ ﻭ ﭘﯿﭽﻮﻧﺪﻥ ﺁﻗﺎﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ، ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻮ ﺑُﺮﺩ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺍﯾﺸﻮﻥ ﮐﺮﺩ ... ﺁﻗﺎﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﮑﯽ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺭﻭ ﺑﺮ ﻓﺮﻕ ﺳﺮ ﻣﮋﯼ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﻨﻮ ﭼﯽ ﻓﺮﺽ ﮐﺮﺩﯼ؟ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﺎﻟﻨامه1393ﻫﺴﺖ ! ﺗﻮ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﯽ؟ ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﮋﯼ ﻫﻨﻮﺯﻣﺠﺮﺩ ﺍﺳﺖ.
********** ارسالی از آوا **********
****************************** توضیح ادمین کلوپ مسخره بازی توضیحی ندارم دخترید دیگه راحت باشید ****************************** لایک یادت نره:))چون شیخ مشغول حمد و ثنا ببودی و در کشاکش وصل نمودن سیم اتصال خویش به مولایش، پس با حواسی غرق در نشعگی این وصلت لاجرم با بوق ممتد ۲۰۶ از چرت بیرون جهیده و خویش را در وسط اتوبان پشم ریخته بدیدی! ناگه چونان حر زمانه کلت خویش از نیام کشیده و بنگ بنگ کنان به سمت یزید و هند جگر خوار زمانه که در لباس مبدل با 206 به جنگ شیخ در آمده بودند شلیک نمودی بلکه پس از ۱۴ قرن یزید را به سزای اعمال خویش رسانده و پرچم کفر را به دون کِشد! که دیوث یزید گازش گرفت و چونان خواجه میکائیل ابن شوماخر از صحنه گریخت... پس شیخ بنگ بنگ را به اتمام رسانید و دوباره بنگی بچاقید و در انتظار یزیدی دیگر کام ها بگرفت و بر ساقی خویش هزاران درود و سلام بفرستادی... چیه؟ حتما باید خشتک دریده شه تا راضی شین؟!!! یا شیخ اینا به امام فحش دادن هفت تیرو پر کن.....
چندتا دریده تو ادامه مطلب هست ای دی میل بزارید تو نظرات پسورد میل میشه براتون لایک یادت نره:))ادامه مطلب توی دستشویی پارک بودم یکی در زد گفت:سلام خوبی؟ گفت چیکار میکنی؟گفتم آدم اینجا چیکار میکنه؟ گفت میتونم الان بیام اونجا؟ عصبی شدم گفتم هنوز کار دارم! یهو گفت وایسا من بهت زنگ میزنم الان یه دیوونه تو دستشویی داره جواب میده!!! من:{ آفتابه تو کماست لایک یادت نره:))نخونی ضرر کردی یک دانشجوی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود.
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و
به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد.
اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد.
بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره
براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه…
روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان
ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت :
” من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت “
اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
چهار سال آزگار گذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند.
اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
ادامه مطلب لطفا . .
ادامه مطلب ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻓﺎﺯ ﻏﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، لایک یادت نره:)) داستان مادر ایرانی برای دیدنِ پسرش به محلِ تحصیل اون یعنی لندن رفت ! اونجا بود که متوجه شد یه دخترِ انگلیسی با پسرش هم اتاقیه ! مثلِ همه ی مامانای مسئولِ ایرانی کلی مشکوک شد ، اما مسعود گفت : من میدونم چه فکری میکنی مامان ! ولی ویکی فقط هم اتاقیه منه ! یه هفته بعد از برگشتن مامانِ مسعود ، ویکی به مسعود گفت : از وقتی مامانت رفته قندونِ نقره ی من گم شده ! یعنی مامانت اونو برداشته ؟ مسعود گفت : غیرممکنه ولی بهش ایمیل میزنم ! تو ایمیل خودش نوشت : مامان عزیزم ! من نمیگم شما قندونو از خونه ی من برداشتی ، و درضمن نمیگم که برنداشتی ! اما واقعیت اینه که از وقتی شما رفتی تهران قندون گم شده ! با عشق … مسعود ! روز بعد ایمیل مادرِ مسعود : پسر عزیزم! من نمیگم تو با ویکی رابطه داری، و در ضمن نمیگم که رابطه نداری ! اما واقعیت اینه که اگه اون حداقل یه شب تو تختخوابِ خودش میخوابید ، حتما تا حالا قندونو پیدا کرده بود ! با عشق … مامان ! لایک یادت نره:)) چرا در ژاپن کسی مرگ بر آمریکا نمیگوید؟ شما تنها کشوری بودید که آمریکا علیه تان از بمب اتم استفاده کرد.قاعدتا شما باید بزرگ ترین دشمن آمریکا باشید پس چرا هیچوقت شعار مرگ بر آمریکا سر نمیدهید؟ او پاسخ داد:شعار دادن کار کسانیست که در عمل نمیتوانند کاری انجام دهند! همین که روی میز رییس جمهور آمریکا تلفن پاناسونیک ما نشسته یعنی اینکه ما پیروز شدیم! درود بر مغزهای توانا بجای زبانهای گویا... دوستان بیاین بهم کمک کنید تا آمریکارو شکست بدیم یه کاری کنیم که رییس جمهور آمریکا وانت پراید سوار شه لایک یادت نره:))در تماس تلفنی با یارو : لایک یادت نره:)) اعتراف میکنم: ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣه ام ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺑﻪ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻗﻀﯿﻪ رو بهش ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﭘﺪﺭﻡ ﺟﺎ ﺑﺰﻧﻪ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﻤﻮ ﺑﮕﯿﺮﻩ،ﯾﺎﺭﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ، ﯾﻬﻮ ﺟﻠﻮ ﻣﺪﯾﺮ ﻭ ﻧﺎﻇﻢ ﺯﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺭﺕ ﺧﻮﺍﺑﻮﻧﺪ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻭﺿﻊ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻧﻪ؟! ﻣﻨﻢ ﺯﺍﺭﺕ ﯾﺪﻭﻧﻪ ﺯﺩﻡ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ بی پدر و مادر !!! ﯾﺎﺭﻭ ﮐﻤﺮﺑﻨﺪﺷﻮ ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻁ ﻣﺪﺭﺳﻪ... ﻧﺎﻇﻢ ﮔﺮﺧﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻨﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﯿﻦ؟ ﺧﻼﺻﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﻤﻮ ﻣﯿﺪﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ لایک یادت نره:)) عاقد اینترنتی: عروس خانم دوشیزه سوسک سیاه آیا وکیلم شما را به مهر: گوگل عدد سکه بهار آزادی یک وب کم سند یک وبسایت اینترنتی اختصاصی دات کام یک مودم ADSL اینترنت پرسرعت ! LCD و شمعدان یک هدست بی سیم چهارده روم اختصاصی به نیت چهارده… پنج گیگابایت میل باکس اختصاصی به عقد دائم آقای فری فر فری در بیاورم؟ حاج آقا: برای بار دوم آیا وکیلم ؟ جمعیت حاضر: عروس زیر لفظی آنتی ویروس اورجینال میخواد!! !!!BUZZ عروس : با اجازه بزرگترهای ROOM بله لایک یادت نره:)) [ 8 / 8 / 1393برچسب:عقد اینترنتی ، عقد چت رومی، عاقد اینترنتی،گوگل،سکه بهار آزادی،وب کم،مودم ADSL،مودم ADSL،اینترنت پرسرعت،LCD،عقد اینترنتی, ] [ 14:50 ] [ سارا ]
آقا ما دیروز یک سوال پرسیدیم این سوراخ رو خودکار بیک به چه کاری میاد !؟؟؟؟
1.این سوراخ حاوی کولاژن و ایلاستین بوده و این همون چیزیه که پوست خودکار به آن احتیاج دارد. 2.عمل فتوسنتز رو انجام میداد 3.خودکارمون خفه نشه 4.برای اینکه بی کار شدی انگشت تو بکنی تو سوراخ 5.روحانی مچکریم :| 6.برای اینکه سر جلسه امتحان جواب سوالو بلد نبودی بیکار نباشی باهاش فلوت بزنی 7.حالا این همه سوراخ رفتی دنبال سوراخ خودکار بیک :| 8.مدیرعامل شرکتش پرسپولیسی ! 9.هر چیزی باید یه سوراخی داشته باشه :| لایک یادت نره:))زنی دچار بیماری کلیوی شد, بعد از مدتی بستری از بیمارستان مرخص شد, هنگامی که زنان همسایه و قوم خویش برای عیادتش می امدند در جواب همه انها که بیماری اش را میپرسیدند میگفت ایدز دارد. این امر توجه فرزندانش را به خود جلب کرد تا اینکه بعد از رفتن مهمانها از او پرسیدند مادر جان چرا به انها میگویی ایدز داری در حالی که بیماری ات چیز دیگری ست؟؟ مادر گفت دیر یا زود مرگم فرا میرسد, این را گفتم تا هیچ کدام از این زنها بعد از مرگم نقشه ی ازدواج با پدرتان را نکشد!!! گویند شیطان در گوشه ی مجلس به خودزنی, گریه و استغفار مشغول شد... لایک یادت نره:)) [ 26 / 7 / 1393برچسب:ایدز،بیماری, ] [ 21:23 ] [ سارا ]
میدونی امروز چ روزیه؟
امروز17 اكتبره
۱۹۳ سال پیش در چنین روزی در یک خانواده
فقیر انگلیسی پسری دنیا آمد که نام او را
ادوارد نهادند.
در دوران کودکی تفاوت فاحشی با هم
سن و سالانش نداشت.
دوران ابتدائی را با مشقت پشت سر گذاشت و سپس
ترک تحصیل کرد.
او در یک مغازه تعمیر کیف و کفش شروع به کار کرد.
در ۲۱ سالگی به سربازی رفت،
ادامه مطلب لدفن
لایک یادت نره:)) ادامه مطلب فوری فوری فوری توجه اتفاقی که اخبار صدا و سیمای ایران پخش نکرد!
ادامه مطلب فقط برای اعضا لایک یادت نره:))ادامه مطلب [ 22 / 7 / 1393برچسب:ورود جنگنده راهدار گریز آمریکایی به تهران ,کلیپس,جک دخترانه,جنگنده امریکایی, ] [ 16:13 ] [ سارا ]
ﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﻭ ﯾﻪ ﻣﻠﻮﺍﻥ ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﮐﺸﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ... ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ: ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﻨﺖ، ﺑﯿﻮﻟﻮﮊﯼ ﻭ ﺍﮐﻮﻟﻮﮊﯼ ﻭ ﺟﯿﻮﻟﻮﮊﯼ ﻭ ﭘﺮﺗﻮﻟﻮﮊﯼ ﻭ ﺳﯿﺎﮊﻭﻟﻮﮊﯼ ﺑﻠﺪﯼ؟ ﻣﻠﻮﺍﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ ... ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﻩ ﯼ ﻧﯿﺸﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﺼﻒ ﻋﻤﺮﺕ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺴﯿﺮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯿﺪﻥ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ !!! ﻣﻠﻮﺍﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ :ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺗﻮ ﺷﻨﺎﻟﻮﮊﯼ ﺑﻠﺪﯼ؟؟؟ - ﻧﻪ ﭼﻄﻮﺭ؟؟ ! - ﺧﺐ ﮐﻞ ﻋﻤﺮﺕ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﺭﻓﺖ ... ﺍﻻﻥ ﻃﻮﻓﺎﻧﻮﻟﻮﮊﯼ، ﻏﺮﻗﻮﻟﻮﮊﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ... ﺑﻌﺪ ﻧﻬﻨﮕﻮﻟﻮﮊﯼ طورو می خورلوژی ﺗﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﮔﻬﻮﻟﻮﮊﯼ ﻧﺨﻮﺭﯼ !!! لایک یادت نره:)) [ 20 / 7 / 1393برچسب:داستان،داستان طنز،ﺑﯿﻮﻟﻮﮊﯼ ،ﺑﯿﻮﻟﻮﮊﯼ ،ﺑﯿﻮﻟﻮﮊﯼ ، ﭘﺮﺗﻮﻟﻮﮊﯼ، ﺳﯿﺎﮊﻭﻟﻮﮊﯼ،ﻣﻠﻮﺍن،ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ،, ] [ 15:55 ] [ سارا ]
یه روز یه ایرانی میره یه بانک معتبر توی آمریکا و می گه: من به 250 دلار وام فوری نیاز دارم!! (توضیح اینکه هر شهروند می تونه تا 300 دلار وام فوری بگیره اما باید یه وثیقه بگذاره) ... کارمند بانک می گه: وثیقه چی می خوای بزاری ؟طرف میگه: ماشین فراری آخرین مدلم رو... الانم جلوی در بانک پارکه! کارمند اسناد رو چک می کنه و ماشین رو تحویل می گیرند و ایرانیه پول رو می گیره و میره! بعد از 10 روز برمیگرده و پول وام رو بعلاوه 1 دلار و 16 سنت کارمزدش پس میده و سوئیچ ماشینش رو تحویل می گیره که بره... یه دفعه رئیس بانک صداش می کنه میگه: آقا ببخشید یه سوال داشتم ؟ایرانیه می گه : بفرمائید؟ رئیس بانک میگه: بعد از اینکه شما رفتید، ما حسابها و اموال شما رو بررسی کردیم و دیدیم شما یه مولتی میلیاردر هستید با کلی سرمایه !! موندیم چرا معطل 250 دلاربودید!؟ایرانیه میخنده جواب میده: کدوم پارکینگ رو می شناسی که 10 روز ماشینت رو توش پارک کنی فقط 1 دلار و 16 سنت پول بدی ...! هیچی دیگه رییس بانک و کارمندش الان دو ماهه دارن با موشک میرن بالا هنوز به پرچم ایران نرسیدن...!! لایک یادت نره:)) [ 20 / 7 / 1393برچسب:ایران ، امریکا،بانک،وام فوری،موشک،رسیدن امریکا ب ایران, ] [ 15:39 ] [ سارا ]
عزیزم! می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم. اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی! اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند ”داماد سر است!” و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود! اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیمو بی خود پول هتل ندهیم! اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو بسپارم که تا آخر عمر در و دیوارآن،خاطره اش را برایم حفظ کنند و هرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد! اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای! اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این است که از عشق بازی کنار دریا خوشم می آید… جلوی چشم همه هم که نمیشود! اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا“ به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است”؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم،پس چه کسی کمکم کند؟! اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی! و بالاخره….. اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری و عشقمان فارغ از رنگ و ریای مادیات است لایک یادت نره:)) [ 16 / 7 / 1393برچسب:شرایط ازدواج ، نامه یک دختر ،جهیزیه،مسافرت خارجی،ماشین مدل بالا،خونه لوکس،ویلای کنار دریا،عروسی انچنانی، دختران کم توقع, ] [ 12:25 ] [ سارا ]
مادر جان خواهش می كنم روز خاكسپاریم از اون خرماها كه گردو داره توش نده، چون دوستای من یه سری ندید بدید هستن که میریزن رو خرماها دخلشونو میارن! در اولین فرصت بعد از فوتم كامپیوترم را در آتش سوزانده ، و خاكسترش را با اسید بشویید كه چیزی از آن باقی نماند، چنتا سی دی زیره تختمه كه روش نوشته آهنگای مجاز، ولی گول نخورید و خواهشن ندیده بشكونیدشون !! احتمالن بعد از مرگم چند نفر پیدا می شن كه بگن ما از این مرحوم بار داریم، مامان جان باور نكن ، تقصیره من نبوده، تقصیره علی یكی از دوستامه ، تنها جواب كه می تونی بهشون بدی اینه كه بگی: به من چه می خواستید لوازم بهداشتی استفاده كنید!! یه دوس دخدرم داشتم كه همیشه می گفت : ایشالله بمیری كه یه دنیا از دستت راحت بشه اون زنگ زد بهش نگید من مُردم، بگید رفته پارتی تا ک**ش بسوزه! ومن الله توفیق . لایک یادت نره:))دانشجويي پس از اينكه در درس منطق نمره نياورد به استادش گفت: قربان، شما واقعا چيزي در مورد موضوع اين درس مي دانيد؟ استاد جواب داد: بله حتما. در غير اينصورت نمي توانستم يك استاد باشم. دانشجو ادامه داد: بسيار خوب، من مايلم از شما يك سوال بپرسم ، اگر جواب صحيحداديد من نمره ام را قبول مي كنم در غير اينصورت از شما مي خواهم به من نمره كامل اين درس را بدهيد . . ادامه متلب لدفن لایک یادت نره:))ادامه مطلب عاغا با بچه محلا نشسته بودیم که یکی طز داد با ماشی بریم دور دور........ جاتون خالی سوار ماشین شدیم صدای ضبطو تا ته زیاد کردیمو انداختیم اتوبان لایی بازی.... داشتیم لایی میکشیدیم که یهووووووو بچه های زحمت کش نامحسوس جلومونو گرفتن.... افسره گفت:لایی که میکشی...تو ماشین که میرقصی.... سرعتتم که از120 پایین نمیاد... گواهی نامت 6 ماه ضبط میشه ماشینتم 3 ماه میخوابه تا آدم شی... عاغا من که راهی نداشتم با عصبانیت بهش گفتم:میدونی من کیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دمشون گرم بچه ها ام جو دادن گفتن :عارههه میدونی این کیه؟ عاغا منو میگی جو گرفت گفتم:میخوای درجه هاتو بدم بکنن؟؟؟؟؟ باز بچه ها جو دادن گفتن:بیا بریممم بیخیال گناه داره این کارو نکن باهاش.... زنو بچه داره...بزار یه لقمه کارکنه و بعد بچه ها با دست از پشته من ب پلیس اشاره میکردن که بره..... عاغا یهو رنگ پلیسه پرید... با ترسو لرز پرسید :ببخشید نشناختمتون شما؟... عاغا منم رفتم با دست یکی کوبوندم روماشین پلیس.... آروم سرمو چرخوندم یه نیگا چپ به پلیسه کردم... گفتم:من ییییییییییییه پررررندم آرزووو دارم/کنارم باشی.............. دمشون گرم بچه ها هم همکاری کردن دست زدن ! هیچی دیگه گواهی ناممو سوارخ کردبی شششششرف ماشینمم برد!! لایک یادت نره:)) مردی ایرانی در زندگی خویش به پوچی رسید، لذا تصمیم به خودکشی گرفت. بالای صخره ای نوک تیز ایستاد و دور گردن خود طناب بزرگی بست. سمت دیگر طناب را به تخته سنگی بزرگ گره زد. مقداری سم نوشید و لباس خود را به آتش کشید. بلافاصله به سمت پایین پرید و در همان لحظه با هفت تیر به سوی خود شلیک کرد. گلوله به خطا رفت و طناب بالای سرش را برید. او که از خطر حلق آویز شدن جان سالم به در برده بود، به داخل آب سقوط کرد. آب شعله های آتش را خاموش کرد و استفراغ سم را از بدنش خارج ساخت. توسط یک ماهیگیری از آب خارج و به بیمارستان منتقل شد ولی متاسفانه به دلیل کمبود امکانات لازم در بیمارستان جان باخت
کثافتم خودتونید لایک یادت نره:)) مردی که 3 تا خر خود را گم كرده بود، وارد مسجد شد و به ملا گفت: موضوع را اعلام کند تا اگر خر او را یافتند، اطلاع دهند. ملا گفت: چه كسي از مال دنیا بدش می آيد ؟ یک نفر گفت: من. ملا گفت: چه کسی از صورت زیبا بدش می آيد ؟ یک نفر ديگر گفت: من. ملا پرسید: چه کسی از صوت و آواز دلنشین بدش می آيد ؟ يك نفر گفت: من. ملا به مرد گفت: این 3 خرت را بردار و برو ! لایک یادت نره:)) بچه ها امروز دیگه بد حالم بده تا الان هیچی نگفتم گفتم بزا این چند ماهو تو مسخره بازی بگزرونم ولی امروز اصن بد حالم بده گفتم بزا ب شمام بگم چون نمیخوام تو صفحه اصلی باشه گذاشتم تو ادامه مطلب شایید بعضیا دوست نداشته باشن ببین کسای که میخوان بدونن چم شده برن ادامه مطلب لایک یادت نره:))ادامه مطلب ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺮﺥ ﺩﺭﺷﮑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ. ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﺨﺼﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺗﻮﭘﺨﺎﻧﺎﻩ ﻭ ﯾﮏ ﺩﺭﺷﮑﻪ ﭼﯽ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﭼـﻘـﺪﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ﺗﺎ ﺷﻤﯿﺮﺍﻥ ﺑﺮﯼ؟ ﺩﺭﺷﮑﻪ ﭼﯽﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﻃﺮﻓﺶ ﮐﯿﺴﺖ ، ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻧﺮﺥ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿم ...!!!
ادامه متلب لدفن لایک یادت نره:))ادامه مطلب ﭘﺸﺖ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺑﺪﯾﻢ؟؟؟ ﮔﻔﺖ : ﺷﺮﻁ ﭼﯽ؟؟؟ ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺎﯼ ﻭ ﻗﻠﯿﻮﻥ ﻫﺮﮐﯽ ﺑﺎﺧﺖ ... ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﻁ ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺧﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺧﺘﯽ ... ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺍﻏﻮﻥ ﺷﺪﻡ ... ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ 170ﺗﺎ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ، سپر به سپر ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ ﺍﻵﻧﻢ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﯽ ﮔﺎﺯ ﻣﯿﺪﻩ یکی بیاد اینو جمع کنه ببره!؟ لایک یادت نره:))طرف با سرعت میرونده یه کبوترو زیر کرده عذاب وجدان گرفته تو فیسبوک نوشته چیکار کنم صدقه بدم؟ باید میاوردمش خونه ؟ -مجازاتت اینه که دو هزار تا کفترو وادار کنی با هم رو سرت برینن. -باید میوردی خونه باهاش ته چین کفتر درست میکردی -حداقل برو مراسمش شرکت کن قاتل -امیدوارم خونواده کفتره بیان بالا سر ماشینت لونه کنن -اول بگو نر بود یا ماده میخوام دیه حساب کنم؟ :| -من میاوردم خونه کباب میکردم میخوردم. لایک یادت نره:)) ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﻯ ، ﺯﻧﻰ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ! ﻣﺮﺩ ، ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺯﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ، ﺯﻥ : ﺑﻠﻪ !
ژاپن: به شدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد! مصر: درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند!
برید ادامه متلب برا بغیش لایک یادت نره:)) ادامه مطلب ﺳﺮﮐﻼﺱ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻓﻠﺴﻔﻪ فقط ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮ ﮐﻼﺳﺶ ﺭﺍﻡ ﻧﺪﺍﺩ خر لایک یادت نره:)) يه روز تو تاكسي نشسته بودم يه دختره هم كنارم نشسته بود پرستات آقا لایک یادت نره:)) حموم رفتن دخترا:
حموم رفتن پسرا در ادامه متلب . . لایک یادت نره:))ادامه مطلب می گن زمانای قدیم یه روز ۳ تا پسر بچه میرن پیش ملا نصرالدین میگن شوهر: سلام، من Log in کردم. زن: لباسی رو که صبح بهت گفتم خریدی؟ شوهر: Bad command or File name زن: ولی من صبح بهت تاکید کرده بودم
شوهر: Syntax Error, Abort, Retry, Cancel زن: خوب حقوقتو چیکار کردی؟ شوهر: File in Use, Read only, Try after some Time زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من. شوهر: Sharing Violation, Access Denied زن: می دونی، ازدواج با تو واقعا یک تصمیم اشتباه بود. شوهر: Data Type Mismatch زن: تو یک موجود بدرد نخور هستی. شوهر: By Default زن: پس حداقل بیا بریم بیرون یه چیزی بخوریم. شوهر: Hard Disk Full
زن: ببینم میتونی بگی نقش من تو زندگی تو چیه؟ شوهر: Unknown Virus Detected زن: خب مادرم چی؟ شوهر: Unrecoverable Error زن: و رابطه تو با رئیست؟
شوهر: The only User with Write Permission زن: تو اصلا منو بیشتر دوست داری یا کامپیوترتو؟ شوهر: Too Many Parameters زن: خوب پس منم میرم خونه بابام. شوهر: Program Performed Illegal Operation, It will be Closed زن: خوب گوشاتو بازکن، من دیگه بر نمیگردم! شوهر: Close all Programs and Logout for another User زن: می دونی، صحبت کردن باتو فایده نداره، من رفتم. شوهر: Its now Safe to Turn off your Computer
لایک یادت نره:)) آوردند روزی شیخ و مریدان در کوهستان سفر میکردندی و به ریل قطار ریسدندی که ریزش کوه آن را به بند اورده بود. ناگهان صدای قطار از دور شنیده شد. شیخ فریاد زد که جامه هارا بدرید و اتش زنید که بدجور این داستان را شنیده ام!!! و در حالی که جامه ها را آتش میزدند فریاد میکشیدند و به سمت قطار حرکت میکردند، مریدی گفت: یا شیخ نباید دستمان را در سوراخی فرو بکردندی؟ شیخ گفت: نه حیف نان آن یک داستان دیگر است (خاک تو مخت) راننده قطار که از دور گروهی را دید لخت که فریاد میزنند فکر کرد که به دزدان زمین سومالی برخورد کرده!! و تخت گاز داد و قطار به سرعت به کوه خورد و همه سرنشینان جان به جان آفرین مردند! شیخ و مریدان ایستادند شیخ رو به بقیه کرد و گقت: قاعدتا نباید اینگونه میشد؟!؟! پس به پخمه ای رو کرد و گفت: احمق تو چرا لباست را در نیاوردندی و اتش نزدندی؟
پخمه گفت: آخر الآن سر ظهر است گفتم شاید همینطوری هم مارا ببینند و نیازی نباشد که ... !
ﯾﻪ ﺩﻭﺱ دخترم ﻧﺪﺍرم روند توليد و نامگذاري و رشد خودرو صد در صد ايراني ساخت كارخانه سايپا با همكاري اوليه ٢٥ سال قبل آمریکا و ناسا را دارد و در این راستا در سال های آتی شاهد |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |